پدر (سید جواد) ترک زبان بود . اصالتا تبریزی . اهل خامنه و مادر فارس زبان . از بچگی دوزبانه بودیم .
ما هشت خواهر و برادر از دو مادر بودیم ؛ یعنی پدرم از خانمی ، سه فرزند داشت که هر سه دختر بودند . بعد ، آن خانم فوت کرده بودند و پدرم با خانم دیگری -که مادر ما باشند- ازدواج کرده بودند .
ما بچه های این خانم دوم ، پنج نفر بودیم ؛ چهار برادر - سید محمد ،سید علی،سید هادی و سید حسن- و یک خواهر.
من دومی بودم ، پسر دوم خانواده .
پدرملای بزرگی بود ، عالم دینی بود . بر خلاف مادرم که خیلی گیرا ، حراف و خوش برخورد بود ، پدرم ساکت و کم حرف بود .آرام . و این تاثیر دوران طلبگی و تنهایی در گوشه ی حجره بود .